کد مطلب:142093 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

محاصره امام حسین
حسین (ع)، به جانب فرات حركت كرد، سواران سپاه عمر بن سعد، راه را بر او بستند، مردی از بنی دارم كه در میان آنان بود فریاد زد: ای لشكر! وای بر شما! میان او و فرات حائل شوید،و نگذارید به آب دست یابد. حسین (ع) فرمود: خدایا این مرد را به تشنگی دچار كن!

مرد دارمی، از این سخن امام، خشمگین شد و تیری به جانب آنحضرت افكند، تیر در زیر چانه حسین(ع) فرود آمد، حسین (ع) تیر را بیرون كشید و دست در زیر چانه برد، پس دو مشت پر از خون كرده و به سوی آسمان ریخت و فرمود: اللهم انی أشكو الیك ما یفعل بابن بنت نبیك... خدایا! من از این رفتاری كه درباره پسر پیامبرت انجام می دهند، به تو شكایت می برم!

آنگاه به جای خویش بازگشت، در حالی كه تشنگی سخت بر او غلبه كرده بود، از شتر مسناة پیاده شد، تا به خیمه بازگردد.

شمر بن ذی الجوشن، با گروهی از همراهان، پیش تاختند و آن حضرت را محاصره كردند. در این هنگام، مردی بنام مالك بن یسر كندی پیش شتافت و پس از دشنامی به آنحضرت، شمشیری بر سر حسین (ع) فرود آورد كه در اثر آن، كلاهی كه بر سرش بود از هم شكافت، و سر آنحضرت مجروح و كلاهش پر از خون گردید. حسین (ع)


به آن مرد نفرین كرد و فرمود:

با این دستت، طعام نخوری وآبی ننوشی و خداوند تو را با مردم ستمكار مشحور فرماید!

پس از آن كلاه را به سویی انداخت و (به خیمه نزدیك شد) و پارچه خواست چون پارچه آوردند سر را محكم بست و كلاه دیگری خواست و آنرا بر سر نهاد و عمامه بر آن بست. [1] .

پس با هم درگیر شدند، و همدیگر را مورد حمله قرار دادند... تا آنكه حسین (ع) دیگر طاقت از كف داد و ایستاد شاید لحظه ای بیاساید، در این حال كه ایستاده بود سنگی آمد و به پیشانیش خورد، دامنش را برگرفت تا خون از پیشانیش پاك كند، بناگاه تیری زهرآگین با سه بر، آمد و بر قلب او نشست.

آن حضرت فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله» سپس سرش را بلند كرد و به جانب آسمان گرفت و گفت:

«الهی انت تعلم انهم یقتلون رجلا لیس علی وجه الارض ابن بنت نبی غیره خدایا تو خود می دانی كه اینان مردی را می كشند كه بجز او فرزند دختر پیامبری در روی زمین نیست.»

سپس تیر را گرفت و از پشت سر بیرون كشید، خون همچون ناودان بیرون جست. [2] .

دیگر حسین را یارای جنگ نمانده بود، ناگزیر در جای خویش ایستاد، هر كس از دشمن كه پیش می آمد بازمی گشت، زیرا نمی خواست خدا را به عنوان قاتل حسین


ملاقات كند، پس شمر بن ذی الجوشن با همراهان به جای خویش بازگشتند.


[1] ارشاد، ص 240 و 241. طبري، ج 5، ص 648.

[2] لهوف، ص 52.